دوست دارم تا اخرين باقيمانده ي جانم تو را عاشق كنم زندگي من در زلالي چشمان تو خلاصه شده زندگي من در نفس هاي بازدم تو جاري شده زندگي من در همين از تو نوشتن ها وسعت يافته نفس كشيدن من تنها با ياد اوري زنده بودن تو امكان پذير است همين كه گاه نگاه چشمان پر از عشق يا سردي تو را ميبينم برايم كافي است و قانع كننده است كه زندگي زيباست اگر روزي از ديار من سفر كني با چشماني نابينا شده از گريستن در نبودت جاي قدمهايت را بر روي سنگفرش خيابان گل باران ميكنم